همشهری آنلاین_فاطمه عسگری نیا: سالهای سال است که پاکسازی بوستانها وکوچهپسکوچههای هرندی از وجود معتادان بیخانمان هر چند وقت یکبار تیتر داغ رسانهها میشود. تجربه ثابت کرده است نتایج اجرای چنین طرحهایی تا به امروز موقتی و ناپایدارند و در سایه ناهماهنگی برخی سازمانهای دولتی در نهایت منتج به نتیجه مطلوب نمیشوند. تا محله و بوستان میخواهد جان بگیرد، معتادان برمیگردند؛ خمیدهتر از همیشه و حریصتر از قبل نسبت به مصرف موادمخدر. به بهانه حصارکشی بوستان شوش، پای حرفهای کارشناسانی نشستیم که هرکدام به نوبه خود منتقد و حامی اجرای این طرح هستند.
صبح که میشد سرو کلهشان پیدا میشد. جمعی از میانه در آهنی مرکز کاهش آسیب زنان، خمار و خموده بیرون میآمدند، جمعی هم از گرمخانه آقایان. انگار آزاد شده بودند.
دوست دارند زیر سقف خانهای آرام، مثل همه مردم، زندگی کنند، اما نه سقف گرمخانه برای آنها خانه میشود، نه سقف کمپهای اجباری! این جملهها را زنی مچاله از اعتیاد در گوشهای از بوستان به ما میگوید. ، حدود ۴۳ سال از عمرش میگذرد، اما چین و چروکهای صورت و دهان خالی از دندانش از او پیرزنی ساخته که کل زندگیاش ظاهراً خلاصه میشود در کولهای سیاه، که دیگر زیر نور آفتاب تاب نیاورده و رنگش به قهوهای میزند: «شبها به مرکز سپیده میروم.
خیلیها میآمدند. همه بیخانمانهایی که اینجا بودند. اما از وقتی دورتادور این پارک را حصارکشیدند، خیلیها را بردند خیلیها را هم پراندند.» پک محکمی به سیگارش میزند. تعریفش از زندگی این است: «میکشیم تا بمیرم، وقتی امیدی نداریم.» کلامی تلخ، به تلخی کامی که از سیگار بهمن آبیاش میگیرد: «تا به حال ۹ بار به ترک اجباری رفتم و هر بار تنها آرزویم برگشت به شهر وپاتوقهای شهر بوده است.» علت این وابستگی را طرد شدن از سوی خانواده و نداشتن سرپناهی متعلق به خود میداند و خودش را با یک جمله قانع میکند: «قسمت ما هم این شکلی زندگی کردن بود! »
- میرویم، اما هراسان
دیگر این روزها از دورهمیهای دوستانه این زن با دوستانش در پارک شوش خبری نیست. به جای آنها گاهی تک و توک بچههای قد و نیمقد محله به بوستان میآیند، هرچند هنوز کسی جرأت نمیکند کودکش را به تنهایی راهی این بوستان کند. خانوادهها هم رقبت چندانی برای آمدن به بوستان ندارند. «علی صابری» یکی از اهالی همسایه این بوستان است: «طرح جمعآوری معتادان از بوستان شوش بارها و بارها اجرا شده است، اما همین که مردم آمدهاند دلخوش به بوستان باشند، سرو کله همهشان پیدا شده، انگار چند خیابان آنطرفتر پیاده شدهاند و دوباره به بوستان برگشتهاند. به خاطر همین است که کسی به بوستان دل نمیبندد.»
همسایهاش با خندهای دلداریاش میدهد و میگوید: «انگار با حصارهایی که کشیدهاند این بار با دفعات قبل فرق میکند. اگر یک نگهبان در پارک مستقر شود، محال است این پارک به شکل سابقش برگردد.»
- مشکل هرندی بایدریشهای حل شود
بحث داغ میشود. یکی مخالف است، دیگری موافق. «حسین» جوان ۳۵ سالهای است.
اومیگوید: «از وقتی چشم باز کردم، پارک شوش به همین شکل بوده و هست؛ پر از زن و مردهایی که انگار آخر خط زندگیشان به خزیدن زیر شمشادهای این پارک و دیوار ساختمان مرکز آسیب ختم میشود. اینها هم آدمند، جزئی از این جامعهاند که از بدشانسی به این روزگار افتادهاند. اگر میبینید بعد از مدتی که در کمپهای اجباری میمانند، همه دوباره برمیگردند، علتش بیکاری، بیخانمانی و نپذیرفتنشان از سوی جامعه است. مشکل هرندی باید ریشهای حل شود نه با مسکنهای موقت.»
- پاتوقهای دیگر پر رونق شدند
بوستان شوش که دیوارکشی شد، دیگر خبری از اهالی ژندهپوش و دودخوردهاش نیست. زنان و مردانی که دمدمای غروب در انتهاییترین نقطه پارک، حوالی مرکز کاهش آسیب نور سپید، کنار هم مینشستند تا شب شود با خودشان قول و قرار داشتند که فقط شبها به داخل مرکز بروند. انگار طاقت در و دیوارهای ساختمان را نداشتند. حالا حدود یک ماه میشود که تعداد کارکنان مرکز کاهش آسیب از تعداد مدجویانش بیشتر شده است.
البته کارکنان هم همه زنان آسیبدیده و بهبودیافتهای هستند که امکان برگشت به خانه را نداشتهاند و در این مرکز ماندگار شدهاند. «سپیده علیزاده»، مدیر مرکز جامع کاهش آسیب بانوان شوش، میگوید: «در ایام تعطیلات عید بود که زمزمه حصارکشی بوستان شوش به گوش رسید تا اتفاقی که در بوستانهای هرندی و میثم رخ داد در این بوستان هم رقم بخورد. اما تفاوت وضعیت این بوستان با دو بوستان دیگر همسایگی آن با مرکز کاهش آسیب بود. این حصارکشی باعث شده تا معتادان بیخانمان، از ترس گرفتاری، دیگر پا به بوستان نگذارند، در عوض در پاتوقهای غیرمجاز دیگر منطقه پناه بگیرند؛ وضعیتی که برای دختران و زنان آسیبدیده همراه با خطرات فراوان است.»
- اینجا متعلق به همه مردم است
درست است ارائه خدمات به معتادان متجاهر وزنان بیپناه شهر یکی از ضرورتهای اجتماعی شهر است اما فراهم کردن امکان بهرهمندی از زیرساختهای شهری برای شهروندان و تلاش برای ارتقای کیفیت زندگی درشهر نیز هدفی است که شهرداری دنبال میکند.
در مسیر تحقق همین اهداف است که طرح حصارکشی بوستان شوش از سوی شهرداری اجرا شده است. البته ناگفته نماند که شهرداری به تنهایی سهمی در تصویب و اجرای این طرح ندارد، بلکه این طرح، به گفته رئیس اداره آسیبهای اجتماعی شهرداری منطقه ۱۲، حاصل ماهها هماندیشی دستگاههای مختلف است؛ از بهزیستی و نیروی انتظامی گرفته تا شهرداری.
«محمد جلالی» میگوید: «بوستان شوش یکی از بوستانهای منطقه ۱۲ است که برای بهرهمندی شهروندان ساکن در این منطقه احداث شد. متأسفانه این بوستان در سالهای گذشته به پاتوق معتادان تبدیل شد. حضور این افراد در کنار استعمال موادمخدر باعث شد تا کمکم پای مردم محله و بچههای هرندی از این پارک بریده شود. بچهها در کوچهپسکوچهها مشغول بازیاند و معتادان در سایهسار درختان این بوستان زندگی میکنند.»
- مدیر مرکز جامع کاهش آسیب بانوان شوش/هرندی یکشبه بهشت نمیشود
«سپیده علیزاده» مدیر مرکز جامع کاهش آسیب بانوان شوش با اشاره به پشیینه معضلات و آسیبهای اجتماعی هرندی در دهههای اخیر معتقد است هرندی یکشبه هرندی نشده است که بخواهیم با طرحها و تصمیمات یکشبه به مبارزه با آن بایستیم. پیامدهای خطرناک فراری دادن معتادان از بوستان شوش دامنگیر جامعه و اهالی هرندی میشود.
او از دو سال گذشته میگوید، از روزهایی که هیچ معتادی حاضر نبود پا به مرکز او بگذارد: «جلب اعتماد معتادان برای اجرای طرحهای کاهش آسیب در منطقه، حدود ۲ سال زمان برد. زنان معتاد با حضور در این مرکز از خدمات بهداشتی، درمانی و مشاورهای بهرهمند میشدند. این آموزشها ضمن پیشگیری از بیماریهای خطرناک و مقاربتی مانند ایدز، از تولد بچههای پاتوقی هم در منطقه جلوگیری میکرد. حالا این زنان و دختران بیهیچ نظارتی در شهر پراکندهاند. این زنگ خطر را کسی نمیشنود؟ »
میگوید: «اغلب زنان و دخترانی که در طول دو سال گذشته هر شب مهمان مرکز او بودهاند شهرستانی و مهاجرند، بخشی هم تهرانی.»
همین چند روز پیش بود که کودکی مادرش را در این مرکز به آغوش کشید. کمی پیشتر در یکی از همین خانههای غیرمجاز پاتوقی، بنا بوده او را در قبال ۲۰ هزار تومان بفروشند: «اینجا تنها نقطه امن رهاشدگان اجتماعی است. زنان و دخترانی که مسیرپیش رو و پشت سرشان تیره است، اما اگر رها شوندتا قهقرای جهنمشان پیش میروند. فعالیت این مرکز و حمایت از زنان و دختران بیسرپناه باعث شده بود تا دست صاحبان "خانههای قمر خانمی" از این گروه کوتاه شود، اما از وقتی دوربوستان حصارکشیدند و آنها در محله رها شدند، اغلبشان به همین خانهها پناه میبرند.»در مرکز سپیده، همان کاهش آسیب نور سپید، امروز ۳۰ زن بهبودیافتهای زندگیمیکنند که از دام اعتیاد و آسیبها خلاص شدهاند، اما از نگاه پرخشم خانواده نه. به خاطر همین، نیمی در قالب کادر این مؤسسه فعالیت میکنند، نیمی دیگر در کارگاههای اشتغالزایی آن مشغولند.
چندی پیش، از سوی پلیس، موضوع انتقال مراکز دیایسی به خارج از شهر مطرح بود؛ موضوعی که سپیده علیزاده با آن مخالفت میکند و میگوید: «این افراد اغلب به زبالهگردی در شهر مشغولند. چطور میشود از آنها انتظار داشت هر روز برای کار به شهر بیایند و برای دریافت یک سرنگ و خدمات بهداشتی و حمایتی دیگر به حاشیه شهر بروند. شاید عدهای بگویند بود و نبود این خدمات فرقی ندارد، اما متأسفانه باید بگوییم اگر این خدمات نباشند، معتادان از سرنگ مشترک استفاده میکنند و زنان بیهیچ مراقبتی وارد رابطه میشوند و نتیجه میشود شیوع بیماریهایی که سلامت همه جامعه را به خطر میاندازد.»
او معتقد است برخورد قهری با معتادان متجاهر راه به جایی نمیبرد، چراکه این افراد هم جزئی از جامعه هستند و باید حقوق انسانیشان به رسمیت شناخته شود و با همدلی اجتماعی است که میتوان از تعدادشان درجامعه بکاهیم.
- حصارکشی بوستان به معنای تعطیلی مرکز جامع کاهش آسیب نیست
گلایههای اهالی، شهروندان و کاسبان به شهرداری برای ساماندهی بوستان شوش و رفع آسیبهای این بوستان به حدی بود که مسئولان را وارد عمل کرد: «مرکز کاهش آسیب زنان در انتهای این بوستان شکل گرفت تا با ارائه خدمات به زنان آسیبدیده از تشدید این آسیبها در جامعه جلوگیری کنیم. هنوز هم بر ادامه فعالیت این مرکز که زیر مجموعه اداره آسیبهای شهرداری منطقه است تأکید داریم و اجازه نمیدهیم موجبات تعطیلی آن فراهم شود. اما ادامه فعالیت این مرکز به معنای رهایی معتادان در بوستان و پرسه زدن آنها در این محدوده نیست. بوستان امروز آماده پذیرای از کودکانی است که بیدغدغه به کودکی خود در این بوستان بپردازندوبهزودی شاهد برگزاری مسابقات ورزشی و فرهنگی در آن خواهیم بود.» او از فعالان حوزه کاهش آسیبها میخواهد به جای خرده گرفتن به این طرح از هنر خود استفاده کنند و به فکر ماندگار کردن زنان بیسرپناه در این مرکز باشند.
رئیس اداره آسیبهای اجتماعی شهرداری منطقه ۱۲ با اشاره به برنامههای کلانشهرداری در مسیر ارتقای کیفیت زندگی در هرندی میگوید: «چندی پیش، شاهد راهاندازی کمپ ترک اعتیاد «خانه محبت» به دست خیّران در محله بودیم. این کمپ پذیرای تمام افرادی است که به خواست خود خواهان رهایی از اعتیاد هستند.»
شناسایی خانههای پلاک قرمز مأموریت دوم شهرداری در قالب طرحهای جدید است: «در این طرح از شهرداران کوچه استفاده کردیم، چراکه هیچکس مانند مردم از وضعیت خانههای همسایه خود خبر ندارد. در هر کوچه با انتخاب شهرداران کوچه علاوه بر شناسایی مسائل و مشکلات شهری پیش روی اهالی، آسیبهای اجتماعی و خانههای پلاک قرمز هر کوچه را نیز شناسایی میکنیم.»
علاوه بر همه اینها، با توجه بهفعالیت گسترده تشکلهای مردمنهاد در هرندی و با هدف توزیع عادلانه حمایتهای خانوارها، قرار است، با تعریف سامانه سمات، تمامی این افراد شناسایی، ساماندهی و نحوه دریافت کمکها از مراکز خیریه برای آنها مستند شود.
نظر شما